عرفه

تمام فرازهای دعای عرفه ، عرفانی و اعجاب برانگیزه . ولی هرکسی بنا به اوضاع خودش یه جاهایی بیشتر مکث می کنه . جایی که میگه : خدایا ! اگر مردم از باطن من خبر داشتند ، هیچ احترام و جایگاهی بینشون نداشتم . اما تو با همه ی علمی که به باطنم داری و از گناهانم خبر داری ، باز هم به من فرصت دادی ....

دعاهای همه تون در عرفه ی عرفانی قبول درگاه حق و عیدتون مبارک

نقش کرده رحمتش بر نفس خویش

وَاِذا جاءَکَ الّذینَ یُومِنُونَ بِایآتِنا فَقُل : سَلامٌ عَلیکُم .

کَتَبَ رَبُّکُم عَلی نَفسِه الرَّحمه .

 اَنَّهُ مَن عَمِلَ مِنکُم سُوءً بِجَهالةٍ

ثُمَّ تابَ مِن بَعدِهِ وَ اَصلَحَ فَاِنَّهُ غَفُورٌ رَحیم .

آیه ی ۵۴ سوره ی مبارکه ی انعام

ای پیامبر ! هرگاه کسانی که به آیات ما ایمان دارند ،

نزد تو آمدند . به ایشان بگو :

سلام بر شما . پروردگارتان رحمت را بر خود مقرر داشته است .

بدانید که هرگاه

هرکس از شما که از روی جهالت و نادانی مرتکب گناهی شده باشد ،

سپس توبه کند و به خدا بازگردد و در صدد اصلاح خویش باشد ،

بداند (و امیدوار باشد) که

خداوند بخشایشگر است و مهربان .

امروز به این آیه که رسیدم حس عجیبی پیدا کردم . خداوند نفرمود ای کسانی که جهاد کردید و ای کسانی که خطایی نکردید و... فقط فرمود : ای کسانی که به آیات ما ایمان آوردید ! و اول پیامبرش (ص) را امر فرمود که : به ایشان سلام بگو . سلام هم مظهر ایمنی و سلامت است . یعنی ایمان که آوردی از طرف خدا و رسول در امانی و در امنیت ایشان قرار گرفتی .

و وعده ی بزرگ و شیرین : خداوند بر خود رحمت را مقرر داشته است . و اینجا با ما قول و قرار گذاشته که :اگر برگردی و سعی در اصلاح خودت و امورت بکنی مطمئن باش که من غفور هستم و رحیم .

پ . ن : به احترام کلام شریف الهی فقط کامنت های مرتبط تایید می شوند .

نسیم قدر

خدایا به درگاهت شکایت می کنم از فقدان پیامبرت (ص) و غیبت ولی امرمان و کثرت دشمنان و کمی عددمان و سختی ها و آشوب ها و فتنه های زمانه که علیه ما هستند ... «فرازی از دعای افتتاح»

ای کسی که خائفان به درگاه او می گریزند . ای کسی که گناهکاران به او پناهنده می شوند .ای کسی که توبه کنندگان رو به سوی او می آورند .ای کسی که رغبت زاهدان به او مایل است . ای کسی که متحیرین به او روی می آورند . ای کسی که مریدان به او انس می گیرند . ای کسی که دوستان به او افتخار می کنند . ای کسی که در عفو و بخششت خطاکاران طمع دارند. ای کسی که ایمان آوردگان به درگاهش آرام گیرند . ای کسی که توکل کنندگان به او توکل می کنند . «فراز ۴۴ از دعای جوشن کبیر »

ای آنکه می پذیری عمل اندک مرا و از جرم سنگینم می گذری به راستی که تو آمرزنده و مهربانی . بارالها از تو می خواهم ایمانی که قلبم را مسرور سازدو یقینی که به واسطه ی آن بدانم که جز آنچه تو برایم مقدر کرده ای به من نرسد . « فرازی از دعای سحر »

زاد راه حرم وصل نداریم ....

ساعتی بیش تا لحظه تحویل سال باقی نمانده است و در حین عزیمت به سوی بارگاه منور و مطهر و ملکوتی حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ، تفالی به پیشگاه جناب حافظ زدم :

خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم

به ره دوست نشینیم و مرادی طلبیم

                      *****

زاد راه حرم وصل نداریم مگر

به گدایی ز در میکده زادی طلبیم

                *****

اشک آلوده ی ما گرچه روانست ولی

به رسالت سوی او پاک نهادی طلبیم

                *****

لذت داغ غمت بر دل ما باد حرام

اگر از جور غم عشق تو دادی طلبیم

               *****

نقطه ی خال تو بر لوح بصر نتوان زد

مگر از مردمک دیده سوادی طلبیم

               *****

عشوه ای از لب شیرین تو دل خواست به جان

به شکرخنده لبت گفت مرادی طلبیم

                *****

تا بود نسخه ی عطری دل سودازده را

از خط غالیه سای تو سوادی طلبیم

                  *****

چون غمت را نتوان یافت مگر در دل شاد

ما به امید غمت خاطر شادی طلبیم

               *****

بر در مدرسه تا چند نشینی حافظ

خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم

 

در حقیقت عشق - 11

اگر حکایت آن شهرستان ها را با شما بگویم و شرح دهم ، باور نمی کنید زیرا در فهم شما نمی گنجد و در دریای حیرت غرق می شوید .

فصل

آنگاه که عشق این داستان را گفت ، زلیخا سبب سفر او را پرسید . عشق گفت : ما سه برادر بودیم ، برادر بزرگتر ما حُسن است که ما را پرورده است . برادر کوچکتر ما حزن است که در خدمت من بود و ما سه نفر با هم خوش بودیم تا ....

ادامه نوشته

در حقیقت عشق - 10

چون آنجا رسد ، آتشی بیند افروخته و یکی نشسته و چیزی بر آن آتش می پزد و یکی آتش تیز کند و یکی سخت گرفته است تا پخته می شود . و یکی دیگر از آنچه سرجوش است و لطیف تر ،جدا می کند و آنچه در دیگ مانده ،یکی دیگر جدا می کند و بر اهل شهرستان قسمت می کند . آنچه لطیف تر است به لطیف و آنچه کثیف تر است به کثیف می دهد .
ادامه نوشته

در حقیقت عشق - 9

دروازه ی اول دو در دارد و مقابل هر در تختی دراز مانند بادام قرار دارد و دو پرده دارد یکی سفید و دیگری سیاه . بندهای زیادی بر این دروازه است و یکی بر تخت تکیه زده و نگهبانی می دهد.

او از راهی چندساله قادر به دیدن است زیاد در سفر است ولی هرجا که می خواهد برود بر هر مسافتی که باشد در یک لحظه می رسد .

این نگهبان به او می گوید هرکسی را به دروازه راه ندهد و اگر از جایی رخنه ای پدید آمد زود به او خبر بدهند.

 

ادامه نوشته

در حقیقت عشق -8

عشق جوابش داد که : من از بیت المقدسم ، از محله ی روح آباد از درب حُسن . خانه در همسایگی حزن دارم ، پیشه ی من سیاحت است . صوفی مجرّدم و هروقتی روی بر طرفی زنم و هرروز به منزلی باشم و هرشب جایی مقام سازم .

چون در عرب باشم عشقم خوانند و چون در عجم باشم مِهرم خوانند . در آسمان به خرد مشهورم و در زمین به انیس معروفم ، اگرچه که کهنسال و دیرینه ام ، هنوز جوانم و اگرچه بی برگم ، از خاندانی بزرگم . قصه ی من دراز است و اگر بگویم دچار ملال خاطر می شوی . پس کوتاه برایت می گویم :

ادامه نوشته

در حقیقت عشق - 7

فصل

راه حُزن نزدیک بود ، به یک منزل به کنعان رسید. در جستجوی پیری ( مراد و مرشد) بود که چند روزی در صحبت او به سر برد . خبر یعقوب کنعانی را شنید ،  به صومعه ی او وارد شد .

چون یعقوب اورا دید ، مسافری دید آشنا ، مهر او بر دلش نشست .با خوش رویی از او استقبال کرد و گفت : خوش آمدی از کدام طرف تشریف آورده ای ؟

حُزن گفت : از اقلیم « ناکجا آباد » از شهر پاکان .

 

ادامه نوشته

در حقیقت عشق - 6

پس حبةالقلب که آن را « کلمه ی طیبه » خوانند ، شجره ی طیبه شود . و از آن شجره عکسی در عالم دنیا هست که آن عکس را ظل خوانند و بدن خوانند . و درخت منتصب القامه خوانند . و چون این شجره ی طیبه بالیدن آغاز کند و نزدیک کمال رسد عشق از گوشه ای سربرآرد و خود را درو پیچد تا به جایی که هیچ نم بشریت درو نگذارد .

 

ادامه نوشته

در حقیقت عشق - 5

فصل

محبت چون به غایت رسد آن را عشق خوانند . و عشق خاص تر از محبت است زیرا همه عشقی محبت باشد اما همه ی محبت ها تبدیل به عشق نمی شوند. و محبت خاص تر از معرفت هم هست . زیرا همه ی محبت ها بر مبنای معرفت است . ولی همه ی معرفتها بدل به محبت نمی شوند.

 

ادامه نوشته

در حقیقت عشق - 4

آنگاه که یعقوب و فرزندان در متابعت از حزن روی بر زمین نهادند ، یوسف روی به یعقوب آورد و گفت : ای پدر این تاویل آن خوابست که تورا گفته بودم :
ادامه نوشته

در حقیقت عشق - 3

به آنجا رسیدیم که حسن به عشق و حزن بار نداد ولی یوسف را که نشان حُسن داشت به حضور پذیرفت .

ادامه نوشته

در حضور حضرت مولانا

داشتم از بین غزلهای شیرین کلیات شمس غزلی انتخاب میکردم تا در پست جدید بگذارم که پیامکی از دوستی رسید با آزرده دلی از آنکه منعش کرده بودند از مولا بگوید و بنویسد! درنگ جایز ندیدم و آغاز کردم :

زهی عشق زهی عشق که ماراست خدایا

چه نغزست و چه خوبست و چه زیباست خدایا

                **********

چه گرمیم چه گرمیم از این عشق چو خورشید

چه پنهان و چه پنهان و چه پیداست !  خدایا

               **********

زهی ماه زهی ماه زهی باده ی همراه

که جان را و جهان راست خدایا

             **********

زهی شور زهی شور که انگیخته عالم

زهی کار زهی بار که آنجاست خدایا

            **********

فروریخت فروریخت شهنشاه سواران

زهی گرد زهی گرد که برخاست خدایا

        **********

فتادیم فتادیم بدان سان که نخیزیم

ندانیم ندانیم چه غوغاست خدایا

        **********

ز هر کوی زهر کوی ، یکی دود دگرگون

دگربار  دگربار  چه سوداست خدایا

        **********

نه دامیست ؟!نه زنجیر ؟!همه بسته چراییم ؟

چه بندست ؟ چه زنجیر ! که برپاست خدایا

        **********

چه نقشیست چه نقشیست ؟ دراین تابه ی دلها

غریبست ، غریبست  ، ز  بالاست خدایا 

          **********

خموشید ، خموشید ، که تا فاش نگردید

که اغیار گرفتست چپ و راست خدایا

 

در حقیقت عشق - 2

قسمت دوم را مطالعه کنید .

ادامه نوشته

در حقیقت عشق

مونس العشاق یا فی حقیقة العشق نام رساله ایست کم حجم با محتوایی عمیق و دلنشین اثر شیخ اشراق شهاب الدین سهروردی. بخش هایی از آن را به بیانی ساده تر در اینجا نقل می کنم :
ادامه نوشته

پاشویه ی رویا

باور می کنید ، من دائم رویاهایم را تروخشک می کنم . مواظبشان هستم ، هرهفته آنها را بررسی و گردگیری می کنم . حواسم جمع است که کسی به آنها دستبرد نزند یا با یک بدل شبیه به اصل عوضشان نکند . یک بار یکی از رویاهایم تب کرده بود ؛ فکر می کنید چه کار کردم ؟  تا صبح پاشویه اش کردم تا خوب شد . بله ، من دایم مواظب رویاهایم هستم چون دیده ام کسانی را که با سهل انگاری رویایشان راا گم کرده اند یا خدای نکرده رویایشان به کابوس بدل شده است .

مسابقه سرعت

  قرآ ن می خواندم ، به این آیه رسیدم : و سارعوا الی مغفره من ربکم و..... شتاب کنید ( سرعت بگیرید ) برای رسیدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتی که وسعت آن آسمان ها و زمین است و برای تقواپیشگان آماده و مهیا شده است . آنان که در توانگری و تنگدستی ، انفاق می کنند و خشم خود را فرو می برند و از خطای مردم گذشت می کنند ، و خدا نیکوکاران را دوست دارد . ۱۳۳ و ۱۳۴ آل عمران

     هنوز در فکر هستم که من تاکنون برای چه چیزهایی و در چه کارهایی مسابقه داده ام و سرعت گرفته ام ، باور کنید که : جز وحشتم نیفزود ....

تفاوت حجاب اسلامی با  حجاب ایرانی ، عربی و...

   آنچه به عنوان تفاوت منظور نظر است ، از طریق تعریف جنبه های مختلف هرنوع از حجاب ، برای خواننده حاصل می گردد :

- زن مسلمان مؤمن ، به نیت انجام یک واجب شرعی که در قران به صراحت امر به آن شده است و تنها به قصد قربة الی الله ، از حجاب استفاده می کند .

- حجاب اسلامی برای زنان مسلمان است و اهل کتاب اجباری در رعایت آن ندارند . وحتی به تصریح قران برای آن است که زنان مومن شناخته شوند و مورد آزار واقع نگردند .

- زن مسلمان مؤمن تمام حدود حجاب را رعایت می کند و می داند که صِرفِ داشتن پوشش ظاهری کافی نیست و باید حرف زدنش به گونه ای باشد که بیماردلان در او طمع نکنند ، راه رفتنش طوری باشد که حیا و متانت او را گواه باشد و زینت های پنهانش را برملا نکند .

- حجاب اسلامی در مراعات نگاه برای زن و مرد دستور یکسانی دارد و امر به کوتاهی نگاه دارد .

- حجاب اسلامی بهانه ای برای دور نگه داشتن زنان از اجتماعات انسانی و تعاملات و روابط معمول آن نیست ، بلکه برعکس  زمینه حضور بیشتر و فعالتر زنان را  در روابط و تعاملات اجتماعی فراهم می کند  .

- حجاب اسلامی پوشش زنی است که می خواهد عفیف باشد و بدون تاکید بر وجوه جسمانی خود در انظار ظاهر گردد و پوشش زنان خلافکاری که در زندان به سر می برند ، نیست .

- زن مؤمن مسلمان ، نیک می داند که به فرمان قران ، نمی بایست از خدا و رسول در امر دین جلوتر بیفتد !لذا همان حدود تعیین شده در قران را برای حجاب خود رعایت کرده و از کارهای اضافی مثل استفاده از روبنده و نقاب خودداری می کند .

- مسئولین و کارگزاران یک نظام اسلامی می دانند که دستور اسلام رعایت حجاب شرعی است که می تواند به اشکال مختف مانند : روسری ، مقنعه ، چادر ، سربند و.... ظهور پیدا کند . لذا روی یک نوع خاص تاکید نمی شود و زنان را آزاد می گذارند تا به دلخواه و متناسب با سلیقه ، فرهنگ و بودجه خود ، این واجب شرعی را انجام دهند .

- مسلمان مؤمن و آگاه به خوبی می داند که حجاب اسلامی فقط یک شکل صوری یا استفاده از یک رنگ خاص نیست ، بلکه روح عفاف می بایست در تعاملات انسانی حکمفرما باشد.

-.......

9 -  پیام دوست

اخلاص یکی از اسرار من است که در دل بنده ای می نهم که دوستش دارم .

***         ***         ***

یا نخست خویش را اندرز گو و یا شرم کن و دست از اندرز مردمان بکش .

***         ***         ***

یا داوود!  در روز واپسین، همان سان که نزدیک ترین بندگان به من فروتنانند، دورترین 

کسان از من متکبرانند.  

***        ***        ***

ای فرزند آدم ! هر روز که می آید ، روزی ات می رسد و تو غم می خوری ! از عمرت

می رود و تو غم نمی خوری !

می جویی چیزی را که نافرمانی می آورد ، ولی آنچه داری بسنده ات می کند. ( احادیث قدسی )