منم همین طور !

می خواستم بگم منم همینطور . یعنی دلم تنگ شده ، برای همه ی بچه ها چه اونا که دلشون برام تنگ شده چه اونا که نفس راحتی میکشن و میگن : آخی از دستش راحت شدیم  

برای اونا که دانشجو هستن و هی غر میزنن !! اونا که ازدواج کردن و سوار خر مراد شدن  اونایی که هرچی می گفتم می نوشتن حتی سوتی هارو ! اونایی که همه اش بحث سیاسی می کردن

اونایی که موهای بلند قشنگشونو بی اجازه کوتاه کردن  اونایی که جوهر خودکار میریختن روی دستمال و به بهانه خون دماغ از کلاس جیم میشدن

اونایی که یواشکی برام اس میزدن  اونایی که دوستشون داشتم و هی از کلاس بیرونشون میکردم . اونایی که همیشه لباسشون خاکی بود و یه توپ فوتبال تو بغلشون بود.

اونایی که نابغه ی تقلب بودن و خسته نمیشدن !! اونایی که شفاهی جواب نمی دادن و فقط کتبی بلد بودن ! اونایی که دلشون از دست خانم مشاور ! خیلی خون بود ...

آخ که دلم برای طرح سوال های جدید و سبک جدید نمره دادن خیلی تنگ شده  نمیدونم کدومشون دعا کردن که حالا دستم از این ابتکارات کوتاه شده

رای می دهم یعنی هستم !

حالا که حق انتخاب دارم و می تونم تصمیم بگیرم ، از این حق استفاده می کنم و سعی می کنم درست تصمیم بگیرم .

نقش کرده رحمتش بر نفس خویش

وَاِذا جاءَکَ الّذینَ یُومِنُونَ بِایآتِنا فَقُل : سَلامٌ عَلیکُم .

کَتَبَ رَبُّکُم عَلی نَفسِه الرَّحمه .

 اَنَّهُ مَن عَمِلَ مِنکُم سُوءً بِجَهالةٍ

ثُمَّ تابَ مِن بَعدِهِ وَ اَصلَحَ فَاِنَّهُ غَفُورٌ رَحیم .

آیه ی ۵۴ سوره ی مبارکه ی انعام

ای پیامبر ! هرگاه کسانی که به آیات ما ایمان دارند ،

نزد تو آمدند . به ایشان بگو :

سلام بر شما . پروردگارتان رحمت را بر خود مقرر داشته است .

بدانید که هرگاه

هرکس از شما که از روی جهالت و نادانی مرتکب گناهی شده باشد ،

سپس توبه کند و به خدا بازگردد و در صدد اصلاح خویش باشد ،

بداند (و امیدوار باشد) که

خداوند بخشایشگر است و مهربان .

امروز به این آیه که رسیدم حس عجیبی پیدا کردم . خداوند نفرمود ای کسانی که جهاد کردید و ای کسانی که خطایی نکردید و... فقط فرمود : ای کسانی که به آیات ما ایمان آوردید ! و اول پیامبرش (ص) را امر فرمود که : به ایشان سلام بگو . سلام هم مظهر ایمنی و سلامت است . یعنی ایمان که آوردی از طرف خدا و رسول در امانی و در امنیت ایشان قرار گرفتی .

و وعده ی بزرگ و شیرین : خداوند بر خود رحمت را مقرر داشته است . و اینجا با ما قول و قرار گذاشته که :اگر برگردی و سعی در اصلاح خودت و امورت بکنی مطمئن باش که من غفور هستم و رحیم .

پ . ن : به احترام کلام شریف الهی فقط کامنت های مرتبط تایید می شوند .

باز هم راوی بهاران

این مطلب سال ۸۵ در همین وبلاگ منتشر شد . به بهانه کامنت یکی از دوستان به مطالب گذشته سر زدم و دوباره اینو گذاشتم . خصوصا که ۲۹ بهمن سالروز اعدام اوست .

هوا دلپذیر شد

گل از خاک بردمید

پرستو به بازگشت زد نغمه امید

به جوش آمدست خون درون رگ گیاه

بهار خجسته باز فراوان رسد زراه ...

   شامگاه یکشنبه ، ۲۹ بهمن ۱۳۵۷ ....مردم برای نخستین بار شاهد پخش ترانه ای از تلویزیون شدند که اکنون پس از گذشت بیش از دو دهه و به رغم دگرگونی های وسیع در ساختار اجتماعی - سیاسی ایران ، همچنان به عنوان نماد و سمبلی از حوادث آن روزگار در حافظه جمعی مردم ما باقی مانده است .

   شاعر شعر این سرود کرامت الله دانشیان در سپیده دم دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۵۲ در میدان چیتگر تهران به جرم طراحی نقشه سوءقصد به جان خانواده سلطنتی ، مقابل جوخه آتش قرار گرفت . کرامت در مدرسه عالی تلویزیون و سینما تحصیل می کرد و فیلمنامه ها، فیلم های مستند و کوتاهی که ساخته است یادگار آن دوران هستند. فیلم هایی  مثل مستند دولت آباد ، بچه های نفت و فیلم نامه ای با مضمون پرداختن به تحقیر اقوام مختلف ایرانی ......

     اما به دلایل متعدد تلویزیون را رها کرد و در کسوت معلمی به جنوب کوچ کرد و در کنار مردم روستا با دلمشغولی های خود روزگار سپری می کرد و همچنان به مبارزه می اندیشید و.....

     فروردین ۴۹ به زندان افتاد و پس از آزادی در اردیبهشت ۵۰ خواهران و برادر کوچک خود را گرد هم آورد ، اما آرامش حاصل از حضور برادر فقط مدت کوتاهی ماندگار بود و او دوباره گرفتار شد... ( نقل از کتاب راوی بهاران - از انوش صالحی در شرح زندگی و مبارزات کرامت الله دانشیان)

      و حالا یادش با ما همراه است و باهربار شنیدن این سرود به یاد دلتنگی هایش می افتیم و آرزوهایش ، هرچند مشترکات زیادی نداشته باشیم ، ولی برایمان عزیز هستند آنان  که به خاطر آزادی مردم از آزادی و آرزوی خود گذشتند. یادشان گرامی باد.