باران شکوه مشرقی اش را به ما سپرد

گل ، مشرب شقایقی اش را به ما سپرد

*  *  *

پیری که با تجرّد این جاده انس داشت

اسب و قبای عاشقی اش را به ما سپرد

*  *  *

چشمی که در حوالی دریا غروب کرد

طرح بلند مشرقی اش را به ما سپرد

*  *  *

دستی که در تبسم صحرا سهیم بود

زنبیل های رازقی اش را به ما سپرد

*  *  *

باغی که پشت سابقه ی چشمه غنچه داشت  

لبخند های لاحقی اش را به ما سپرد      

*  *  *

ای قوم ! قریه های بلوغ از کدام سوست ؟

مردی تمام عاشقی اش را به ما سپرد .

 

سروده ای از : استاد زکریا اخلاقی