نه لایق هستم و نه قادر که از حضرت زهرا(س) بنویسم . بانویی که شمع شبستان اسلام بود و هست  . دختری که لقب مادر پدر را گرفت . بانویی که با فرشتگان تکلم می کرد و لباس های وصله دار می پوشید و با دستان ظریفش آرد دست آس می کرد. آنکه فرمود : فرزندم اول همسایه و بعد اهل خانه .

فرش خانه اش بوریا بود . بر دستانش هیچ زیوری نبود و اگر هم بود به صدقه و انفاق می رفت . هنوز هیچ سخنوری پا به عرصه ی وجود نگذاشته که بتواند خطبه ای چون خطبه ی فدکیه ی او بگوید . درحالی که اندوه فقدان پیامبر اکرم (ص) وجودش را درهم فشرده بود و اهانت مسلمانان ! و مدعیان خلافت و زعامت بر او شدت گرفته بود .

او زن بود ،یک مادر ،مادری مهربان و دوراندیش که فرزندانش را برای آینده ای پرحادثه و سیاه از تباهی کینه و نفاق ، تربیت می کرد . تربیت می کرد ،برای نشان دادن عظمت پاکی روح انسانی .او زن بود یک همسر همسری همراه و ثابت قدم که اگر علی ، علی عالی اعلی نبود ، او همسری در شان خود نداشت .

او انسان بود . انسانی فرهیخته و وارسته که با درایت و دوراندیشی برای امت بیان و ترسیم کرد که آینده ی کارشان چیست و چه فتنه ها که گریبانشان را خواهد گرفت ....

او بنده بود . بنده ای مخلص ، پاک ، خالص و زلال برای خدایش ، ربش ، خالقش و معشوق و معبودش . بنده ای که خداوند اساس خلقت جهان را وجود پاک او و بستگان او ، دانست . بنده ای که خدایش خمس زمین را مهر ازدواج او قرار داد . و وای بر ما که بر مهر فاطمه قدم بگذاریم و حق او را نشناسیم و به جا نیاوریم .

و او کسی است که در حمایت از حق و ولایت برحق ولی الله جان خود را فدا کرد و قبرش را از ما پنهان تا آن زمان که فرزندش مهدی موعود (عج) قیام کند و مزار نورانی او را بر اهل زمین آشکار کند .

شهادت حضرت زهرا (س) بر همه ی ما تسلیت و تعزیت باد .