حکایتی از سعدی
در تاثیر تربیت
یکی از فضلا تعلیم ملک زاده ای همی داد . و ضرب بی محابا زدی و زجر بی قیاس کردی. باری پسر از بی طاقتی ، شکایت پیش پدر برد و جامه از تن دردمند ، برداشت. پدر را دل به هم آمد . استاد را گفت : پسران آحاد رعیت را چندین جفا و توبیخ روا نمی داری ، که فرند مرا ، سبب چیست ؟
استاد گفت : سبب آنکه سخن اندیشیده باید گفت و حرکت پسندیده باید کردن همه را علی العموم ، و پادشاهان را علی الخصوص . به موجب آنکه بر دست و زبان ایشان هرچه رفته شود ، هرآینه به افواه بگویند . و قول و فعل عوام الناس را چندان اعتباری نباشد.
اگر صد ناپسند آید ز درویش رفیقانش یکی از صد ندانند
و گر یک بذله گوید پادشاهی از اقلیمی به اقلیمی رسانند
از باب هفتم گلستان در تاثیر تربیت .
+ نوشته شده در جمعه نهم مهر ۱۳۸۹ ساعت 16:50 توسط آزادسرو
|