دنیا

 

دوستی ناشناس به نام دنیا پیشنهاد داده موضوعی با عنوان : « من از دنیا چه می خواهم » را در معرض نظرخواهی قرار دهم . خوب می بینید که منم اطاعت کردم ! اول از همه خودم بگم : من از دنیا چیزی نمی خواهم فقط می خواهم که دست از سرم بردارد و وسوسه ام نکند »

بهمن ،امانت عشق

 

باران شکوه مشرقی اش را به ما سپرد

گل ، مشرب شقایقی اش را به ما سپرد

*  *  *

پیری که با تجرّد این جاده انس داشت

اسب و قبای عاشقی اش را به ما سپرد

*  *  *

چشمی که در حوالی دریا غروب کرد

طرح بلند مشرقی اش را به ما سپرد

*  *  *

دستی که در تبسم صحرا سهیم بود

زنبیل های رازقی اش را به ما سپرد

*  *  *

باغی که پشت سابقه ی چشمه غنچه داشت  

لبخند های لاحقی اش را به ما سپرد      

*  *  *

ای قوم ! قریه های بلوغ از کدام سوست ؟

مردی تمام عاشقی اش را به ما سپرد .

 

سروده ای از : استاد زکریا اخلاقی

پاسخ به درخواست شما

 

حافظ می گوید :

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

و صائب در جواب می گوید :

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سرودست و تن و پارا

               *           *         * 

اگر چیزی کسی بخشد ، زمال خویشتن بخشد

نه چون حافظ که می بخشد سمرقندوبخارا را

شهریار هم می گوید :

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم تمام روح و  اجزا  را

               *         *          *

سرو دست و تن و پارا به خاک گور می بخشند

نه بر آن ترک شیرازی که شورافکند ، دل مارا

و شاعری گمنام گفت :

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم یه من کشک و دومن قارا

              *        *         *

سرو دست و تن و پارا ز خاک گور می دانم

و عزراییل  ز ما گیرد تمام  روح و اجزا  را

چه خوشتر می تواند بود زآن کشک و دومن قارا !