صحرای دل بهانه ی باران گرفته است

دوستان عزیزی همراه با راهیان نور ، رهسپار شده اند و مرا هوایی کرده اند . این غزل از زنده یاد سلمان هراتی را به ذوق آنها ، برای شما می نگارم :

در سینه ام دوباره غمی جان گرفته است

امشب دلم به یاد شهیدان گرفته است

              ******

تا لحظه های پیش دلم گور سرد بود

اینک به یمن یاد شما جان گرفته است

             ******

در آسمان سینه ی من ابر بغض خفت

صحرای دل بهانه ی باران گرفته است

              ******

از هرچه بوی عشق تهی بود خانه ام

اینک صفای لاله و ریحان گرفته است

            ******

دیشب دو چشم پنجره در خواب می خزید

امشب سکوت پنجره پایان گرفته است

            ******

امشب فضای خانه ی دل سبز و دیدنی است

در فصل زرد ، رنگ بهاران گرفته است

 

رسما دعوت می کنیم

مثل اینکه مردم کشور ما بسیار مبادی آداب هستند و بی دعوت و سر خود ! به دیدن کسی نمی روند ! اگه گفتین از کجا فهمیدم ؟ از اونجا که تقریبا سه ماه یا بیشتر می شه که وبلاگ جدید ( سرسطر) ساختم و توی پیوندها قرار دادم و ایما و اشاره کردم و کسی سر نزده ! فهمیدم که باید رسما دعوت کنم و لذا ، شما رسما دعوت هستید به بازدید وبلاگ سرسطر و لطفا نظر و نقد مطالب فراموش نشود .