آخرین کلاس !

دیروز آخرین جلسه کلاس با بچه های پیش انسانی بود . نه این که دیگه همدیگرو نبینیم٫ ولی دیگه به عنوان یک کلاس رسمی زیر یک سقف دور هم جمع نمیشیم .

دیروز به این شعر سعدی ایمان آوردم :

سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل       بیرون نمی توان کرد الا به روزگاران

و می دانم که نمی خواهم این مهر مقدس را حتی به روزگاران از دلم بیرون کنم . مهر این بچه های مهربان و هوشیار و حساس را . به آنها از صمیم قلب آنچه را که می دانستم آموختم و از آنها بسیار نیز آموختم ٫ هیچوقت برق نگاه های زنده ٫ مهربان٫ شماتت کننده ٫ پرسشگر ٫ شکرگزار ٫ جویا ٫ دلخور و به یاد ماندنیشان را فراموش نمی کنم . امیدوارم همیشه و همیشه ٫ سالم ٫ سربلند ٫ شاد و موفق باشند و گاهی هم یادی از من بکنند.

بهار با دوستان دوم انسانی

 

این پست ویژه ی دانش آموزان عزیز دوم علوم انسانی ایجاد شده تا مطالب متنوع خود را در بخش نظرات درج نمایند .

پیام دوست

این مطرب از کجاست که برگفت نام دوست

تا جان و جامه بذل کنم بر پیام دوست

***

دل زنده می شود به امید وفای یار

جان رقص می کند به سماع کلام دوست

***

تا نفخ صور باز نیاید به خویشتن

هرکاو فتاد مست محبت ز جام دوست

***

رنجور عشق به نشود جز به بوی یار

ور رفتنی است جان ندهد جز به نام دوست

***

وقتی امیر مملکت خویش بودمی

اکنون به اختیار و ارادت غلام دوست

***

گر دوست را به دیگری از من فراغت است

من دیگری ندارم قایم مقام دوست

***

درویش را که نام برد پیش پادشاه

هیهات از افتقار من و احتشام دوست

***

گر کام دوست کشتن سعدی است باک نیست

اینم حیات بس که بمیرم به کام دوست

قید و بندی به نوروز و رسومات آن ندارم ولی بهار و تازه شدن طبیعت را بسیار با شکوه و عبرت انگیز می دانم ؛ و بر هوش و فراست ایرانیان باستان آفرین می گویم که چنین زمان زیبا و مناسبی را برای شروع سال ، انتخاب کرده اند . سال هاست که برای بهره بردن از مغز دعای نغز تحویل سال و از حال خود به حال احسن رفتن را طلب کردن ، به پابوس حضرت فاطمه معصومه ( س ) می روم تا هنگام تحویل سال در کنار زایران مشتاق و آرزومند باشم و برق شوق و آرزو را در چشم هایشان ببینم و هم نوا با آنها دعا کنم شاید که خداوند به حرمت این مکان شریف و این مردم ساده و مخلص ، گوشه ای از حاجاتم را برآورده به خیر کند . امسال هم جای همه خالی ......................

سال نو مبارک