دو بیت از حافظ

 

دو نفر از دوستان این دو بیت را برای بررسی پیشنهاد کرده اند :

مقصود از این معامله بازارتیزی است

نی جلوه می فروشم و نی عشوه می خرم

******

رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس

گویا ولی شناسان رفتند از این ولایت

پاشویه ی رویا

باور می کنید ، من دائم رویاهایم را تروخشک می کنم . مواظبشان هستم ، هرهفته آنها را بررسی و گردگیری می کنم . حواسم جمع است که کسی به آنها دستبرد نزند یا با یک بدل شبیه به اصل عوضشان نکند . یک بار یکی از رویاهایم تب کرده بود ؛ فکر می کنید چه کار کردم ؟  تا صبح پاشویه اش کردم تا خوب شد . بله ، من دایم مواظب رویاهایم هستم چون دیده ام کسانی را که با سهل انگاری رویایشان راا گم کرده اند یا خدای نکرده رویایشان به کابوس بدل شده است .

اگر هنوز .....

اگر هنوز وقت دارید ، کمی تمیزکاری کنید !

چند روز پیش موقع مراقبت امتحان چشمم به این جمله افتاد ، یادم آمد که سال گذشته هم این جمله را دیده بودم ولی توجهی نکردم ، امسال هم اولش زیاد دقت نکردم ولی بعد ............. چه قدر وقت داریم ؟ حالا از کجا باید شروع کرد ؟ و سوال های بی شماری که پریشانم می کند ........

یک سوال

استاد محمد زاده سوالی طرح کرده اند به این شرح :

ژرف ساخت (مفهوم کلی ) بیت :

بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است

بیار باده که بنیاد عمر برباد است

توصیه به خوش باشی است یا اشاره به گذر عمر ؟

لطفا در این مورد تفکر و تبادل نظر فرمایید .  

لعل دلخواه

 

جاي شما خالي روز عاشورا فرصت پابوسي و عرض ارادت پيش آمد و به زيارت بي بي فاطمه معصومه ( سلام الله عليها ) مشرّف شديم . توفيقي هم حاصل شد و بر مزار مرحوم رسول ترك ( آزاد شده ي عاشوراي حسيني )  به يمن تبركي و عرض دوستي و محبت اهل بيت ( سلام الله عليهم ) جمع شديم .......

در اين چند روز يك مصرع شعر سنگ مزار رسول را دائم با خود زمزمه كردم :

من گشتم و  ديوانه ، توكلت علي الله

و تفالي به حافظ زدم :

عيشم مدام است از لعل دلخواه

كارم به كام است الحمدلله

***

اي بخت سركش تنگش به بركش

گه جام زركش گه كام دلخواه

***

ما را به رندي افسانه كردند

پيران جاهل شيخان گمراه

***

از دست زاهد كرديم توبه

وز فعل عابد استغفرالله

***

جانا چه گويم شرح فراقت

چشمي ّ صد نم جانيّ صد آه

***

كافر مبيناد اين غم كه ديده است

از قامتت سرو از عارضت ماه

***

شوق لبت برد از ياد حافظ

درس شبانه ورد سحر گاه

 

 

باز اين چه شورش است ............

 

شعر هاي عاشورايي زيادي خوانده و شنيده ايم اما در اين ميان تركيب بند محتشم، حال و هوايي ديگر دارد وحقانيت و مظلوميت اباعبدالله (ع) و اهل بيت شريفشان  (س) را به گونه اي موثر و اندوه بار بيان مي كند  , به نيت توسل به آستان مطهر امام حسين ( ع ) دوازده بند آن را پيشكش مي كنم :

بند اول

باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است

باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

***

باز اين چه رستخيز عظيم است كز زمين

بي نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

***

اين صبح تيره باز دميد از كجا كزو

كار جهان و خلق جهان جمله درهم است

***

گويا طلوع مي كند از مغرب آفتاب

كآشوب در تمامي ذرات عالم است

***

گر خوانمش قيامت دنيا بعيد نيست

اين رستخيز عام كه نامش محرم است

***

در بارگاه قدس كه جاي ملال نيست

سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است

***

جن و ملك بر آدميان نوحه مي كنند

گويا عزاي اشرف اولاد آدم است

   خورشيد آسمان و زمين نور مشرقين  

                                                                       پرورده ي كنار رسول خدا حسين  

بند دوم

كشتي شكست خورده ي طوفان كربلا

در خاك و خون تپيده ي ميدان كربلا

***

گر چشم روزگار بر اوزار  مي گريست

خون مي گذشت از سر ايوان كربلا

***

نگرفت دست دهر گلابي به غير اشك

زان گل كه شد شكفته به بستان كربلا

***

از آب هم مضايقه كردند كوفيان

خوش داشتند حرمت مهمان كربلا

***

بودند ديو و دد همه سيراب و مي مكيد

خاتم ز قحط آب سليمان كربلا

***

ز آن تشنگان هنوز به عيوق مي رسد

فرياد العطش ز بيابان كربلا

   آن دم فلك بر آتش غيرت سپند شد

                                                                 كز خوف خصم در حرم افغان بلند شد

ادامه نوشته