به یاد قیصر شعر ....
آواز عاشقانه ما در گلو شکست
حق با سکوت بود ، صدا در گلو شکست
دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه دل من در گلو شکست
سربسته ماند بغض گره خورده در دلم
این گریه های عقده گشا در گلو شکست
ای داد ،کس به داغ دل باغ دل نداد
ای وای ،های های عزا در گلو شکست
آن روزهای خوب که دیدیم ، خواب بود
خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست
( بادا ) مباد گشت و ( مبادا ) به باد رفت
( آیا ) ز یاد رفت و ( چرا ) در گلو شکست
فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست
تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا ..... در گلو شکست .....
قیصر امین پور هم آسمانی شد و رفت ... و با رفتنش یک بار دیگر داغ سلمان هراتی ، حبیب بیدار غنی پور و سید حسن حسینی را تازه کرد .... ای غزل تسلیتت باد ! سرت سبز و سلامت .....
+ نوشته شده در پنجشنبه دهم آبان ۱۳۸۶ ساعت 16:4 توسط آزادسرو
|